جدول جو
جدول جو

معنی نقیب ده - جستجوی لغت در جدول جو

نقیب ده
(نَ کَ)
دهی است از دهستان درکاسعیدۀ بخش چهاردانگۀ شهرستان ساری، در 31هزارگزی شمال غربی کیاسر، در منطقۀ جنگلی کوهستانی معتدل هوای مرطوبی واقع است و 140 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ورود گرآب، محصولش برنج و غلات و ارزن، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
نقیب ده
از توابع دهستان چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
فریبنده. (ناظم الاطباء). فریب دهنده
لغت نامه دهخدا
(نَ نَ / نِ)
چون نقیبان. مانند نقیبان:
چونکه در آن نقب زبانم گرفت
عشق نقیبانه عنانم گرفت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
عبدالقادر بن سیدیوسف حلبی حنفی، معروف به نقیب زاده. از فقهای قرن یازدهم است. وی به سال 1060 هجری قمری از حلب به مدینه رفته و در آنجا به تدریس پرداخته است. او راست: لسان الحکام، در فقه. معرفهالرمی بالسهام. (از ریحانه الادب ج 4 ص 233). و رجوع به سلک الدرر ج 3 ص 61 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یَ)
دهی است از دهستان حسن کیادۀ بخش آستانۀ شهرستان لاهیجان. در 14هزارگزی شمال آستانه، در جلگۀ معتدل هوای مرطوبی واقع است و 300 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه حسن کیاده از سفیدرود تأمین می شود. محصولش برنج و کنف و توتون سیگار و ابریشم است. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ادیب ده
تصویر ادیب ده
ادب خوانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقیبه
تصویر نقیبه
نقیبت در فارسی مونث نقیب و روان (نفس)، خرد، سکالش، کار، سرشت
فرهنگ لغت هوشیار